[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :27
کل بازدید :127161
تعداد کل یاداشته ها : 241
04/1/11
8:41 ص


مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد قدسیان[164]

خبر مایه

دیده ای بعضی زخودفارغ شدند

هوردیگرمی کنندلایق شدند

طبل کوبان ازدرون بی مایه اند

نقل این وان کنندمستانه اند

شرک وکفرامیخته عزی به سر

باخیال خام خودخواسته اند

قدسیان خواهدهداشت برخودوبردیگری

عاشقان مشتاق باشندزین سری


  
  

گفته خالق به پیغمبره باش درامر رب

گوبه مردم هم چنین باشدبه حرب

امرکرده رب من باشی به قسط

کن زتبعیضش رهااینست قسط

کرده ای وجه جلادرزندگی

خرج کن آنهابه وقت بندگی

سجده کن اورااقیمش برفراز

هیررازن بر ‌کنارتاپای راز

اوبخوان اخلاص واردرکوی او

این بودمعیاررفتن سوی او

دین باشدبهراودیگران رازن کنار

ازچنین شیوخ شوی تودرکنار

خلق کرده داده ارزش سوی او

می بردسویش عمل کن کوی او

قدسیان بشنوپیامی دررهش 

شکرخالق رابجااروبشو عاشقترش

 


  
  

هرکسی درزی خودداردولی

یازشیطان طالب وعشقش سمی

گرکه خواهی درصفا،عشق وکمال

روبه ایزداوولی بی ملال

مؤمنان مراه باشنددرحیاه

هم یقیمون الصلوة ویوتون الزکوه

هم بوراکع به یک شاخص دگر

این چنین کس راولی بودن به سر 

قدسیان کردی ولیان راشمار

حق بوددرپیروی این نمایدختم کار


  
  

مؤمنین باشدخطاب دردین او

گرعقب گردی کندازدین او

گریکی خارج شودازدین او

می رود جمعی محبش سوی او

افتخاران شودقومی که محبوبش شده

اوبوددوستداراوعکسش همانندش شده

اوبودبرمومنین سرورزاعمال

بدین وصفش اذله درخط وخال

نداردخصلت بالابلندی

بلنداست لیک خاکی درکمندی

کافرین راافضل است درخوی وخو

جهددرراه خداهم کیش او

سرزنشهاگرکنندقوم لءیم

خوف نباشدبهراوباشدسلیم

این چنین فضل خداداده براو

اودهدوسعت علیم است کوی او

قدسیان گفتی زمعبودان او

آنکه باشد کوی اوخوفی نباشدسوی او

 


  
  

این یکی دردین خودباشدوفا

دیگری درکفرخودباشدجلا

آن یکی گاهی به این گاهی به آن

می کنددرزی خودمکری گران

مانده ازاین مانده ازآن بی ثمر

کی شودعایدبدین مختومه زر

عاقبت کافرشودگرماندگار

مژده بادت باش دررنگت قرار

عاقبت باشدبرای متقین 

حق بداده این چنین شیوه یقین

طی کنی عمرت به راه گمرهی

خیزازجاتاشوی عزسری 

قدسیان دیدی مرام ومقدمش 

عشق باشددرمرام برتری